از کِی نوشتن اینقدر سخت شد؟
وقتی همه چیز تبدیل شد به پستهای سریع توی شبکههای اجتماعی، وقتی ویدیوها با سرعت ۱.۵ برابر دیده میشن و آدمها حتی دیگه نمیپرسن “این حرف رو از کجا آوردی؟”، نوشتن یک پست بلند در وبلاگ مثل شنا کردن خلاف جهت رودخونهست.
ولی دقیقاً به همین دلیله که باید نوشت.
سایتهایی مثل توییتر یا همون ایکس الان، یوتیوب، اینستاگرام، پلتفرمهای اجارهای هستن. امروز هستن، فردا شاید نباشن. محتوایی که اونجا میسازی، در نهایت متعلق به تو نیست. ولی وبلاگ، اگر چه قدیمی، اما زمین خودته. مالکیت کامل بر دادههات، طراحی، حرفهات، و حتی سکوتهات.
من این فضا رو ساختم تا حرف بزنم، اما نه مثل فریاد توی جمع، بلکه مثل نشستن پای یه قهوه، با شما، در سکوتی که پر از معناست.
درسته که من تو یوتیوب هم یه خورده فعالم. ویدیو قدرت بالایی داره، اما محدود هم هست. تو ویدیو زمانبندی داری، شاید الگوریتمها اولویت دارن، مخاطب تمرکز نداره. اما در نوشتار میشه ایستاد، نفس کشید، جملهای رو دوبار خوند، ارجاع داد، نقل قول کرد، فکر کرد.
نوشتن یعنی عمیق شدن، و من اینجا مینویسم تا خودم هم بهتر فکر کنم.
برای همه؟ نه.
من فکر می کنم که برای کسی هست که هنوز دنبال معناست. دنبال دونستن، نه فقط دیدن. دنبال پرسیدن، نه فقط جواب گرفتن. برای کسی هست که از سرچهای گوگل فراتر میره و میخواد روایت بدونه.
شاید برای برنامهنویسی تازهکار که میخواد با دردهای واقعی آشنا شه. یا کسی که وسط جنگ با Rust یا Go گیر کرده و دنبال چراغی توی تاریکی باشه.
شاید هم فقط برای خودم. چون خیلی وقتا نوشتن یعنی فریاد زدن برای نجات خودت از فراموشی.
- تجربههای من از نوشتن کد راست، گولنگ، جاوا و شاید حتی گاهی Bash
- فلسفهٔ نرمافزار: چرا یه زبان یا تکنولوژی بهتره یا بدتر؟ از منظر انسانی نه فقط Benchmark
- اشتباهاتم، باگهام، و چیزهایی که ازشون یاد گرفتم
- پشتصحنه ساخت پروژههایی که روی گیتهاب یا یوتیوب منتشر میکنم
- گفتگوهایی با خودم درباره فناوری، یادگیری، مهاجرت، و مسیر زندگی
اگر تا اینجای نوشته رو خوندی، تو یکی از معدود آدمهایی هستی که هنوز “خوندن” براشون ارزش داره.
بهت خوشآمد میگم به وبلاگ من — جایی برای کُد، فکر، خاطره و معنا.
اولین باشید که نظر می دهید