رفتن به نوشته‌ها

برچسب: سیستم‌عامل

زبان اسمبلی؛ صدایی که هنوز توی ذهنم داد میزنه

همه‌چیز از یه مقاله شروع شد.نوجوون بودم، نشسته بودم پای خوندن یه مقاله درباره‌ی هک و امنیت. توی مقاله، نویسنده با آب‌و‌تاب توضیح داده بود که یه هکر چطور یه برنامه رو باز کرده، باگ‌هاش رو پیدا کرده. به لطف «اسمبلی»—بله، همون زبان خشک و سختی که خیلیامون ازش می‌ترسیم—تونسته کار رو تموم کنه. همون‌جا بود که برای اولین بار با واژه‌ی “assembly” روبه‌رو شدم. برررررگام این دیگه چیه!!!اسمش یه حس مرموز داشت. یه چیزی که انگار پشت پرده‌ی نرم‌افزار، توی مغز خود کامپیوتره.و این برام کافی بود که کنجکاو بشم. نزدیک‌تر از همیشه به فلز چیزی که بیش از هر چیز دیگه‌ای برای من جذاب بود، این نبود که هکرها ازش استفاده می‌کردن که مهندسی معکوس کنن.حقیقتش، من دنبال چیز ترسناک‌تری بودم:اینکه بفهمم سخت‌افزار…

چرا عاشق لینوکس شدم؟

از یک فن خراب تا یک دنیای آزاد ماجرا از یه قطعه سخت‌افزاری شروع شد. نه از یک کتاب برنامه‌نویسی، نه از یک کلاس درس، نه حتی از علاقه به تکنولوژی، از یه قطعه سخت‌افزاری. من فقط یک بچهٔ ۹ ساله بودم که یه کامپیوتر دست دوم داشت با یه فن CPU خراب. هر بار که سیستم رو روشن می‌کردم، ده تا پونزده دقیقه دووم می‌آورد و بعد خاموش می‌شد. بارها فن رو عوض کردم، اما مشکل باقی موند. نمی‌دونم اون موقع دقیقاً توی ذهنم چی می‌گذشت، اما یه‌جوری به این نتیجه رسیدم که شاید مشکل از سیستم‌عامل هستش. و این‌طوری بود که یکی از نسخه‌های اولیه‌ی OpenSUSE رو نصب کردم—بدون اینکه بدونم لینوکس واقعاً چیه. بعد از کلنجار و نصب اولین لینوکس؛ بعد از…